لَمپا

لَمپا، چراغی روشن در تاریکی های زمانه
  • لَمپا

    لَمپا، چراغی روشن در تاریکی های زمانه

مشخصات بلاگ
لَمپا

قدیم ندیم ها وقتی شب، تاریکی بر سر مردم شهر می کشید، انسان های بزرگ، زیر نور یک لَمپا، خود را از ظلمت جهل و نفهمی بیرون می کشیدند؛ ای بزرگ! این روزها اگر از تاریکی های زمانه خسته شدی، لَمپا روشن است...

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب در آبان ۱۳۹۸ ثبت شده است

يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ب.ظ

لحظات پایانی...



 لحظات پایانی عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. تعدادی از صحابه، کنار بستر حضرت بودند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«بیایید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.»
عمر گفت: « إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ حَسْبُنا کِتَابُ اللَّهِ» : (این مرد هزیان می گوید ، کتاب خدا (قرآن) برای ما کافی است!!)
با این گفته ی اهانت آمیز، حاضران مجلس به اختلاف افتادند. بعضی می گفتند: خواسته ی پیامبر را اجابت کنید و بعضی دیگر حرف عمر را تأیید می کردند.
وقتی اختلاف بالا گرفت و پیش روی پیامبر خدا صداهایشان بلند شد، پیامبر فرمودند:
«بلند شوید و بروید، سزاوار نیست که نزد من دعوا کنید.»

نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص333 / بحارالانوار، ج30، ص535

گفته ی عمر که پیامبر را متهم به هذیان گفتن کرد، بر خلاف قرآن کریم است که می فرماید: « وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» : (پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید* هر چه می گوید از روی وحی الهی است.) (3 و 4 نجم)‏
چگونه ممکن است پیامبری که تمام سخنانش وحی و الهام الهی است، حرف بیهوده و هذیان بگوید.
قطعاً عمر از بیان شدن مسأله ی دیگری از زبان پیامبر، ناراحت بود. چیزی که اگر مسلمانان به آن عمل می کردند، هرگز گمراه نمی شدند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۰
کویر نشین