لَمپا

لَمپا، چراغی روشن در تاریکی های زمانه
  • لَمپا

    لَمپا، چراغی روشن در تاریکی های زمانه

مشخصات بلاگ
لَمپا

قدیم ندیم ها وقتی شب، تاریکی بر سر مردم شهر می کشید، انسان های بزرگ، زیر نور یک لَمپا، خود را از ظلمت جهل و نفهمی بیرون می کشیدند؛ ای بزرگ! این روزها اگر از تاریکی های زمانه خسته شدی، لَمپا روشن است...

طبقه بندی موضوعی
يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۴۰ ق.ظ

متن حدیث لوح اخضر



 

متن کامل حدیث لوح اخضر فاطمه (سلام الله علیها)
 

«بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ؛ این نامه‏اى از خداوند عزیز حکیم، براى محمّد، رسول و نور و سفیر و حاجب و دلیل او است که روح الأمین (جبرئیل) آن را از نزد ربّ العالمین نازل نمود.

 اى محمّد اسامى مرا بزرگ بدار و نعمتهایم را شکر کن، و آنها را انکار مکن، همانا منم اللَّه، که جز من معبودى نیست، منم درهم کوبنده جبّاران، خوارکننده ستمگران‏ و پاداش‏دهنده روز جزا، هیچ معبودى جز من نیست، هر که امید به غیر فضل من بندد یا از غیر عدالت من بترسد، او را عذابى نمایم که هیچ کس را عذاب  نکرده باشم، پس تنها مرا بپرست و فقط بر من توکّل کن.

و این را بدان که من هیچ پیامبرى را مبعوث نکردم جز آنکه در پایان مأموریّتش براى او وصى و جانشینى قرار دادم، من تو را بر تمام انبیاء؛ و وصىّ تو را بر تمام اوصیاء فضیلت و برترى دادم، و تو را به دو نوه شیرزاده‏ات گرامى داشتم. پس حسن را پس از پایان روزگار پدرش کانون علم خود قرار دادم و حسین را گنجینه‏دار وحى خود نمودم و او را به شهادت گرامى داشتم. او از همه شهدا برتر و مقامش از همه آنان بالاتر است.کلمه تامّه‏ام را همراه او و حجّت رسا و بالغه‏ام را نزد او گذاردم، به واسطه عترت او ثواب دهم و مجازات کنم. نخستین فرد از عترتِ (حسین)، نامش «علىّ» (امام سجّاد) است، او سرور عابدان و زینت اولیاى گذشته من است.

سپس پسر او- که نامش همچون جدّ محمود خود- «محمّد» است (امام باقر)، او شکافنده علم و کانون حکمت من است، و «جعفر» (امام صادق) که شک‏کنندگان در باره او به هلاکت رسند، هر که او را نپذیرد، مرا نپذیرفته، وعده حقّ من است که مقام جعفر را گرامى داشته، و بواسطه پیروان و یاران و دوستانش خوشحال و مسرورش سازم.

و «موسى» (امام کاظم) که پس از او برگزیدم، و پس از او فتنه و آشوبى کور و تاریک واقع شود (اشاره به فرقه واقفیه که امامت امام رضا را انکار کردند.)، بدانید که رشته فرض و وجوب من پاره نمى‏شود، و حجّت من پنهان نمى‏ماند، و دوستان من به شقاوت نمى‏افتند، بدانید هر کس که یکى از آنان را انکار کند بى‏شکّ نعمت مرا انکار نموده، و هر که آیه‏اى از کتاب مرا تغییر دهد، بر من دروغ بسته است. و واى بر دروغ‏بندان و منکران پس از پایان کار موسى(کاظم)، بنده و دوست برگزیده‏ام، بدانید هر که هشتمین را تکذیب کند همه اولیایم را تکذیب نموده، «علىّ» (امام رضا) ولى و یاور من است، بارهاى سنگین نبوّت را بر دوش او مى‏گذارم و توسّط آن به او قدرت و توانمندى مى‏دهم و در آخر مرد پلید متکبّرى او را مى‏کشد. و در شهرى که آن را بنده صالح [ذو القرنین‏] بنا نهاده است؛ در کنار بدترین مخلوقم (هارون الرشید) دفن مى‏شود، فرمان و وعده من محقّق و ثابت است که: او را به وجود پسر و جانشینش «محمّد» (امام جواد) خوشحال خواهم ساخت، همو که وارث علم من، و کانون حکمت و محل اسرار من است، و او حجّت من بر خلقم مى‏باشد، هر بنده‏اى که به او ایمان آورد، بهشت را جایگاهش سازم و شفاعت او را درباره هفتاد تن از خانواده‏اش- که همگى مستحقّ عذاب دوزخند قبول نمودم- و عاقبت کار فرزندش «علىّ» (امام هادی) را- که دوست و یاور من و گواه در میان خلق است و امین وحى من مى‏باشد- ختم به خیر و سعادت گردانم، از او فرزندى بوجود آورم‏ به نام «حسن»(امام عسکری) که مردم را به راه من دعوت مى‏کند و خزانه‏ دار گنجینه علم من است.

سپس دینم را توسّط پسر او «محمّد» (امام زمان) که مایه رحمت همه جهانیان است کامل کنم، او برخوردار از کمال موسى، نورانیّت عیسى، صبر ایّوب بوده و سیّد و سرور همه اولیاى من است، در ایّام غیبت او دوستانم ذلیل و خوار مى‏شوند، تا آنجا که سرهاى آنان را همچون سرهاى ترک و دیلم (کفّار) براى هم هدیه مى‏فرستند، آنان را بکشند و بسوزانند، در آن روزگار اولیایم ترسان و وحشت زده‏اند، و پیوسته زمین از خونشان رنگین شود، و ناله و فغان در میان زنانشان بلند گردد، آرى آنان دوستان حقیقى من مى‏باشند، توسّط همانان هر فتنه کورى را دفع کنم، و از برکت ایشان هر شبهه و مصیبت و سختى را مرتفع سازم، آنانند که درودها و بخشایشى از پروردگارشان بر آنها است و ایشانند راه یافتگان.»

الإحتجاج / ترجمه جعفرى، ج‏1، ص: 148

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۸ ، ۰۹:۴۰
کویر نشین
يكشنبه, ۲۹ دی ۱۳۹۸، ۰۹:۳۰ ق.ظ

لوح سبز فاطمه (سلام الله علیها)


 

✅ جابر بن عبدالله انصاری در محضر امام باقر (علیه السلام) عرض کرد:

✍️روزی برای تبریک تولّد امام حسین (علیه السلام) خدمت حضرت زهرا (سلام الله علیها) رسیدم. در دست آن حضرت لوح سبز رنگی همچون زمرّد بود که در آن نوشته هایی سفید چون نور خورشید بود.
عرض کردم: پدر و مادرم به فدای شما ای دختر پیامبر، این لوح سبز چیست؟
👈حضرت فاطمه (سلام الله علیها) فرمودند: 💎این لوحی است که خداوند متعال آن را به رسولش اهدا کرده که اسم پدرم و شوهرم و اسم دو پسرم و اوصیای از نسل من در آن ذکر شده است و پدرم برای خشنودی من، این لوح را به من بخشیده است.💎

📚اصول کافی، ج1، ص527
📚امالی، شیخ طوسی، ص291
📚بشارة المصطفى لشیعة المرتضى، ج‏2 ؛ ص183
📚بحارالانوار، علامه مجلسی، ج36، ص 202  
📚احتجاج، طبرسی، ج1، ص67
و کتب حدیثی دیگر ...

💯حدیث لوح اخضر (سبز رنگ) از حدیث های صحیحی است که از فاطمه زهرا (سلام الله علیها) در اثبات امامت ائمه دوازده گانه نقل شده و در کتب معتبر فراوانی آمده است. ابوبصیر از یاران خاص امام صادق (علیه السلام) می گفت: اگر در عمرت فقط همین یک حدیث را شنیده باشی، برایت کافی است!!

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ دی ۹۸ ، ۰۹:۳۰
کویر نشین
دوشنبه, ۱۶ دی ۱۳۹۸، ۰۱:۳۶ ب.ظ

شیعیان علی



 

🔰شیعیان علی (علیه السلام)

✨امام حسن عسکری (علیه السلام):✨

🌻شیعیان علی (علیه السلام) ترسی ندارند که در راه خدا، مرگ به سراغ آنها آید (در بستر بمیرند) یا آنها در دام مرگ افتند ( کشته شوند).
از ما پیروی می کنند و در تمام آنچه به آن امر کنیم یا از آن نهی کنیم، مطیع ما هستند.🌻

📚القطره، سید احمد مستنبط، ص704

🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴

💎 بعضی ها حیف است که به مرگ طبیعی بمیرند، الحق که لایق شهادتند...💎

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ دی ۹۸ ، ۱۳:۳۶
کویر نشین
جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۴۶ ق.ظ

نامه محمد بن ابوبکر به معاویه

 

نامه محمد بن ابوبکر به معاویه بن ابوسفیان

 

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ‏: از محمّد بن ابى بکر، به فرد منحرف: معاویة بن ابوسفیان، سلام خدا بر دینداران و اهل ولایت که امتثال اوامر الهى را مى‏کنند.

امّا بعد؛ خداوند متعال به جلالت و سلطنت خود موجودات جهان را آفریده و در این کار هیچ لهو و عبثى نداشته و عارى از هر نیاز و ضعفى بود، بلکه آنان را براى عبادت آفرید، پس برخى از آنان خوشبخت و برخیشان بدبختند، بعضى گمراه و برخى ره یافته‏اند، سپس بر اساس علم خود اینان را اختیار نمود و از میانشان محمّد (صلّى اللَّه علیه و آله)  را برگزیده و انتخاب کرد، و او را مأمور به رسالت خود ساخته و امین وحى قرار داد، پس آن حضرت نیز با حکمت و اندرز نیکو مردم را به سوى پروردگارش خواند، و اوّلین کسى که پاسخ مثبت داده و به سوى او رفت و اسلام آورده و تسلیم شد، برادر و پسر عمویش علىّ بن ابى طالب (علیه السّلام) بود که سخنان آن حضرت را در پنهان، تصدیق کرده و او را بر تمام خویشان و نزدیکان خود اختیار نموده‏ و بذل جان خود را براى سلامتى و خوشى آن حضرت پیوسته به کف داشت، و هنگام گرفتارى و سختى و اقدامات مخالفین و آزار دشمنان نسبت به رسول خدا در نهایت همّت و محبّت و صمیمیّت مى‏کوشید.

و امروز تو را مى‏بینم که مى‏خواهى بر علىّ بن ابى طالب (علیه السّلام) برترى‏جویى کنی! حال اینکه تو تویى و او او است، همو که در تمام قسمتهاى خیر بارز و برجسته است و تو لعین پسر لعینى، و تو و پدرت همواره مخالف و دشمن اسلام و پیامبر بوده و از هیچ توطئه‏اى فروگذار نکرده‏اید و لحظه‏اى براى خاموش ساختن نور خدا از بخشیدن مال و تحریک اشخاص و جمع کردن و تهیّه نیرو و قوا مضایقه نکرده‏اید، و تا دم مرگ پدرت این گونه بود و در این کار؛ تو جانشین او شده‏اى.

پس چگونه است که امروز خود را با علىّ بن ابى طالب برابر مى‏دانى حال اینکه او وارث علم رسول خدا و وصىّ او است، او نخستین پیرو و وفادارترین فرد به پیامبر است، و تو و پدرت أبو سفیان دشمنان او هستید، پس تا مى‏توانى از این راه ناصواب و باطل خود بهره ‏ببر، و در گمراهى خود از عمرو بن عاص کمک بگیر، پس به همین زودی ها زندگى تو به پایان رسیده و حیله‏ات سپرى گشته و آخر مى‏فهمى که حسن عاقبت و نیکبختى در کجا بوده است، پس درود بر کسى که از راه هدایت پیروى نماید.

 

اختصاص شیخ مفید، ص124  /  احتجاج طبرسی، ج1، ص183

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۸ ، ۰۸:۴۶
کویر نشین
جمعه, ۲۲ آذر ۱۳۹۸، ۰۸:۲۳ ق.ظ

پسر ابوبکر، شیعه علی (علیه السلام) !

 

محمّد پسر ابوبکر، شیعه علی (علیه السلام)

 

محمّد (پسر خلیفه اول) از شیعیان خاصّ امیرالمؤمنین ( علیه السلام) بود. مادرش، اسماء بنت عُمیس، ابتدا همسر جعفر بن ابی طالب (برادر امام علی) بود. پس از شهادت جعفر، با ابوبکر ازدواج کرد و محمّد را به دنیا آورد. با اینکه در خانه ابوبکر و همسر او بود، از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) ماند و در روزهای شهادت حضرت فاطمه (سلام الله علیها) از آن حضرت پرستاری می کرد. پس از مرگ ابوبکر، اسماء با امیرالمؤمنین (علیه السلام) ازدواج کرد و محمّد در خانه آن حضرت پرورش یافت.

 محمّد در جنگ جمل و صفین در کنار امیرالمؤمنین (علیه السلام) بود و پس از شهادت مالک اشتر، امام علی (علیه السلام) او را  حاکم مصر کردند.

 سرانجام سپاهیانِ معاویه در حمله به مصر، محمّد را دستگیر کردند و او را گردن زدند و بدنش را سوزاندند.

منتهی الآمال، ج1، ص345

 

 امیرالمؤمنین (علیه السلام) پس از شهادت محمّد در نامه ای که به ابن عبّاس نوشت، چنین فرمود:

 « او برایم فرزندى خیرخواه، کار گزارى سختکوش، شمشیرى برنده، و رکنى مدافع بود. من مردم را به پیوستن به او بر انگیختم، و آنان را قبل از وقوع حادثه به یاریش دستور دادم، و از آنان در آشکار و نهان و به طور مکرّر براى حرکت به جانب او دعوت نمودم، گروهى با بى‏میلى آمدند، و برخى بهانه دروغ تراشیدند، و عدّه‏اى دست از یاریش برداشته اعتنایى نکردند. از خدا مى‏خواهم به زودى مرا از این مردم برهاند.»

نهج البلاغه، نامه 35

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ آذر ۹۸ ، ۰۸:۲۳
کویر نشین
يكشنبه, ۵ آبان ۱۳۹۸، ۱۱:۱۰ ب.ظ

لحظات پایانی...



 لحظات پایانی عمر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) بود. تعدادی از صحابه، کنار بستر حضرت بودند.
رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند:
«بیایید تا برای شما چیزی بنویسم که بعد از من گمراه نشوید.»
عمر گفت: « إِنَّ الرَّجُلَ لَیَهْجُرُ حَسْبُنا کِتَابُ اللَّهِ» : (این مرد هزیان می گوید ، کتاب خدا (قرآن) برای ما کافی است!!)
با این گفته ی اهانت آمیز، حاضران مجلس به اختلاف افتادند. بعضی می گفتند: خواسته ی پیامبر را اجابت کنید و بعضی دیگر حرف عمر را تأیید می کردند.
وقتی اختلاف بالا گرفت و پیش روی پیامبر خدا صداهایشان بلند شد، پیامبر فرمودند:
«بلند شوید و بروید، سزاوار نیست که نزد من دعوا کنید.»

نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، ص333 / بحارالانوار، ج30، ص535

گفته ی عمر که پیامبر را متهم به هذیان گفتن کرد، بر خلاف قرآن کریم است که می فرماید: « وَ ما یَنْطِقُ عَنِ الْهَوى‏*إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْیٌ یُوحى» : (پیامبر از روی هوای نفس سخن نمی گوید* هر چه می گوید از روی وحی الهی است.) (3 و 4 نجم)‏
چگونه ممکن است پیامبری که تمام سخنانش وحی و الهام الهی است، حرف بیهوده و هذیان بگوید.
قطعاً عمر از بیان شدن مسأله ی دیگری از زبان پیامبر، ناراحت بود. چیزی که اگر مسلمانان به آن عمل می کردند، هرگز گمراه نمی شدند...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۹۸ ، ۲۳:۱۰
کویر نشین
سه شنبه, ۲۳ مهر ۱۳۹۸، ۰۷:۴۷ ب.ظ

طعم ایمان

 

رسول خدا (صلی الله علیه و آله):

ای بندگان خدا، به خاطر خدا دوست داشته باشید و به خاطر خدا غضب کنید، به خاطر خدا یاری کنید و به خاطر خدا دشمنی کنید،
همانا به ولایت الهی نمی رسید مگر اینکه چنین باشید و طعم ایمان را نمی چشید مگر اینکه اینچنین باشید.

صفات الشیعه، ص45.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ مهر ۹۸ ، ۱۹:۴۷
کویر نشین
پنجشنبه, ۴ مهر ۱۳۹۸، ۱۲:۳۵ ب.ظ

برای امام زمانت طرماح نشوی!



برای امام زمانت طرماح نشوی!!

🔔🔔  طرماح از شیعیان امیرالمؤمنین (علیه السلام) و فرزندان آن بزرگوار بود. شاعر اهل بیت (علیهم السلام) و قاصد یکی از نامه های امیرالمؤمنین (علیه السلام) به سوی معاویه بود!
👊 هنگامی که نامه امیرالمؤمنین (علیه السلام) را برای معاویه برد با شجاعت تمام چنین به او سلام کرد: «السَّلَامُ عَلَیْکَ أَیُّهَا الْمَلِکُ الْعَاصِی»:(سلام بر تو ای پادشاه گناهکار)  وقتی عمروعاص به او اعتراض کرد که چرا با نام امیرالمؤمنین به معاویه سلام نکردی، گفت : «ای احمق، مؤمنان ما هستیم، چه کسی او را بر ما امیر کرده؟ » 👌  ( بحار الأنوار ،ج‏33، ص  289 - 294 ) 😔  امّا در امتحان کربلا ...

👈 طرماح به امام عرض کرد : من از کوفه آذوقه ی خانواده ام را آورده ام. این آذوقه را به آنها می رسانم و بر می گردم و از یاران شما خواهم بود.

🔸 امام حسین (علیه السلام) فرمودند: طرماح، شتاب کن، دیر نرسی!!

😔 رفت... با شتاب هم بازگشت امّا قبل از رسیدن به کربلا، خبر شهادت امام حسین (علیه السلام) و یارانشان را گرفت.

📚در کربلا چه گذشت؟، ترجمه نفس المهموم، ص242

‼گاهی برای اینکه دیر نرسی، باید از مهمترین وابستگی هایت هم بگذری. باید آنقدر با تقوا شوی که امام زمانت را بر هر کس و هر چیزی ترجیح دهی. مبادا مانند طرماح دیر برسیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۸ ، ۱۲:۳۵
کویر نشین
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۹:۳۷ ق.ظ

از منبر پدرم بیا پایین!!





:white_check_mark: امام حسین (علیه السلام) در گوشه ای از مسجد نشسته بود. خلیفه دوم، بر منبر سخنرانی می کرد. در میان سخنانش آیه ی «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (6 احزاب) را به خودش نسبت داد و گفت: من به مؤمنان از خودشان شایسته ترم!»

:facepunch: امام حسین (علیه السلام) بلند شده و فریاد زد: ای دروغگو! از منبر پدرم رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بیا پایین که این منبر پدر تو نیست!

:scream: عمر گفت: درست است، منبر پدر توست نه پدر من. این را چه کسی به تو یاد داده؟ پدرت علی بن ابی طالب این حرف ها را به تو آموخته؟ (زمانی که عمر به خلافت رسید، امام حسین ع 9 ساله بودند.)

:gem: امام فرمودند: به جانم سوگند، اگر از او آموخته باشم هم، او هدایت کننده و من هدایت شده ام. او طبق عهد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) بر گردن مردم بیعتی دارد که جبرئیل به خاطر آن نازل شده (اشاره به نزول آیات اکمال و تبلیغ در غدیر خم) و کسی جز منکر قرآن، آن را انکار نمی کند. مردم با قلب هایشان این حق را شناختند و با زبانشان آن را انکار کردند. وای بر منکرین حقّ ما اهل بیت، آیا محمّد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) جز با خشم و عذاب شدید، با آنها روبرو خواهد شد؟!

خلیفه گفت: ای حسین، هر کس حقّ پدرت را انکار کند، پس لعنت خدا بر او باد. مردم مرا امیر خود کردند و من هم پذیرفتم و اگر پدرت را امیر می کردند، ما هم از او اطاعت می کردیم.

امام فرمودند: ای پسر خطّاب، پیش از اینکه ابوبکر تو را بدون هیچ حجّتی از جانب رسول خدا ص و بدون رضایت آل محمّد ص امیر و خلیفه کند، کدام مردم تو را امیر خود کردند؟... به خدا سوگند اگر برای گفتار حق، تصدیق کننده های زیادی بود و مؤمنان، عمل حق را یاری می کردند، هرگز به خطا بر دوش آل محمّد ص سوار نمی شدی که از منبرشان بالا روی و با قرآنی که در شأن آنها نازل شده ، علیه آنها حکم کنی، قرآنی که آیات بلند و پیچیده آن را نمی شناسی و تأویلش را نمی فهمی... خدا به آنچه مستحق آن هستی تو را جزا دهد و به خاطر بدعتی که گذاشتی تو را بازخواست سختی کند!

با شنیدن این سخنان، خلیفه دوم با عصبانیت از منبر پایین آمد و به خانه امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) رفت تا شکایت امام حسین (علیه السلام) را به پدرش بکند!! وارد خانه امیرالمؤمنین (علیه السلام) شد و گفت: امروز پسرت حسین، در مسجد رسول خدا ص صدایش را بر من بلند کرد و اراذل و اوباش مدینه را علیه من شوراند!

امام حسن مجتبی (علیه السلام) فرمودند:
آیا فردى چون حسین زاده نبىّ حکم ناروایى را جارى کرده یا طبقات پست از أهل مدینه را شورانده؟! بخدا که جز با حمایت همین گروه پست به این مقام دست نیافتى، پس لعنت خدا بر کسى که این گروه را اغوا کرد.

 

عمر گفت: یا علی، این دو پسرت فقط در سرشان هوای خلافت دارند.

امام فرمودند:
این دو بزرگوار از لحاظ نسب نزدیکتر از دیگران به رسول خدایند که ادعای خلافت کنند، اى پسر خطّاب بنا بحقّ این دو رضایتشان را بدست‏ بیاور تا دیگران که پس از این دو می آیند از تو راضى باشند.

عمر گفت: رضایتشان در چیست؟

امام فرمودند: بازگشت از اشتباه و توبه از گناه ( غصب خلافت )

عمر گفت: ای ابالحسن، پسرت را تربیت کن که به پای سلاطین نپیچد!!

امام فرمودند: من باید اهل معصیت و کسی که از خطا و لغزشش می ترسم ادب کنم، کسی (چون حسین) که پدرش رسول خدا ص او را تربیت کرده، چه کسی در تربیت به مقام او می رسد؟!
ای پسر خطاب، رضایت این دو (سبط نبی) را به دست بیاور. (امام حجّت را بر او تمام می کردند.)

عمر جوابی نداد و از نزد امام خارج شد...


:books:احتجاج، طبرسی، ج2، ص293

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۹:۳۷
کویر نشین
سه شنبه, ۲ مهر ۱۳۹۸، ۰۶:۱۱ ق.ظ

به کودکانتان حدیث بیاموزید.


 

امام صادق علیه السلام

بَادِرُوا أَوْلَادَکُمْ بِالْحَدِیثِ‏ قَبْلَ أَنْ یَسْبِقَکُمْ إِلَیْهِمُ الْمُرْجِئَة

 در آموزش حدیث (اهل بیت) به کودکانتان شتاب کنید، قبل از اینکه مخالفان شیعه (در آموزش های گمراه کننده) بر شما سبقت بگیرند.

کافی، ج6، ص47 / وسائل الشیعه، ج17، 331

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مهر ۹۸ ، ۰۶:۱۱
کویر نشین